ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
بیشتر ما احتمالاً اسم رابرت کیوساکی با کتاب پدر پولدار، پدر بی پول را شنیده ایم. این نویسنده آمریکایی، چندیست تلاش خود را برای آموزش دادن افرادی که با مسائل مالی و مدیریت پول نا آشنا هستند، متمرکز کرده است و با انتشار مقالات و نوشته های متعدد در قالب داستانهای ساده و قابل فهم، تلاش میکند اهمیت این موضوع را هرچه بیشتر نمایان کند. در زیر ترجمه مقاله ای را تحت عنوان "چرا افراد خسیس هیچوقت ثروتمند نمیشوند" که ترجمه عبارت "Why the Cheap Will Never Get Rich" میباشد، میخوانید.
نویسنده با ذکر داستانی کوتاه به بیان دیدگاههای خود در مورد موضوع مقاله میپردازد.
چرا افراد خسیس هیچوقت ثروتمند نمیشوند
نوشته: رابرت کیوساکی/ ترجمه: علی امامی
چند روز پیش یکی از دوستانم هیجانزده به من رسید و گفت: "من خونه آرزوهام رو پیدا کردم. خونه متعلق به فردیه که از بانک وام گرفته و نتونسته وامش رو به بانک پرداخت کنه و حالا بانک قصد داره اون خونه رو در مقابل یک قیمت بسیار عالی به من بفروشه."
من از او پرسیدم: "مگه قیمتش چقدره که اینطور تو رو خوشحال کرده؟"
او پاسخ داد: "درست قبل از بحران بازار مسکن و وامهای رهنی، فروشنده برای ملکش، ۷۸۰ هزار دلار درخواست کردهبود. اما امروز، من میتونم اون ملک رو از بانک به مبلغ ۲۱۵ هزار دلار بخرم. تو چی فکر میکنی؟"
پاسخ دادم: "من چی میتونم بگم؟ درحالی که تنها اطلاعاتی که دارم قیمت اون خونهست."
او با عصبانیت فریاد زد: "درسته، اما همسرم و من الان میتونیم اون خونه رو بخریم."
من در پاسخ به او گفتم: "تنها افراد خسیس، به خاطر قیمت، چیزی رو میخرند. دلیل نداره به این علت که چیزی ارزونه، پس ارزش بهایی رو هم که برای اون میپردازیم داشته باشه."
سپس یکی از اصول اساسی و پایهای مربوط به پول خود را برای او توضیح دادم: من "ارزش" میخرم. من برای ارزش، مبلغ بیشتری پرداخت میکنم. اگر من قیمت چیزی را دوست نداشته باشم، به راحتی از آن میگذرم. اگر فروشنده بخواهد دارایی خود را به من بفروشد، او با یک قیمت مناسبتر به سوی من باز خواهد گشت.
من تنها به او اجازه میدهم به من بگوید که چه قیمتی را خواهد پذیرفت. من میدانم که برخی افراد عاشق چانهزدن هستند. اما من شخصاً اینکار را دوست ندارم. اگر فروشندهای بخواهد چیزی را بفروشد، این کار را انجام خواهد داد.
اگر من احساس کنم در حال خرید چیز با ارزشی هستم، پس قیمتش را پرداخت خواهم کرد. این ارزش است که مرا ثروتمند کرده است نه قیمت.
برخلاف این نصیحت من، او به دنبال تأمین مالی برای خرید خانهی آرزوهایش رفت.
اما خوشبختانه، بانک پیشنهاد خرید او را نپذیرفت. آن خانه در خیابانی شلوغ در محلهای بود که روز به روز شلوغتر و بدتر میشد. دبیرستانی که چهار خیابان آنطرفتر بود، یکی از خطرناکترین مدارس شهر بهحساب میآمد. در صورت خرید آن خانه، دختر و پسر او مجبور بودند به مدرسه خصوصی بروند و آموزش کاراته ببینند.
دوست من اکنون در حال جستجو برای یافتن خانهای ارزان قیمت تر جهت خرید است. همینطور برای تأمین وجوه مورد نیاز خود از پدر بازنشستهاش نیز طلب کمک کرده است.
اگر گذشته ی دوست من، گوی بلورین از آینده او باشد، او احتمالاً همیشه خسیس و فقیر خواهد بود.اگر چه او یک انسان خوب، مهربان، تحصیل کرده و سخت کوش است.
دیدگاه من
آنچه که در ادامه میآید، نظراتیست که بیان میکند چرا دوست من، احتمالاً هرگز نمیتواند از نظر مالی به کامیابی برسد. خصوصاً در این بازار.
۱.او و همسرش، هر دو، مدارک دانشگاهی دارند اما از نظر آموزشهای مالی صفر هستند. بدتر اینکه، هیچیک از آنها برنامهای برای شرکت در کلاسهای سرمایهگذاری ندارند.انتخاب اینکه از لحاظ مالی آموزش ندیده باقی بمانند، باعث شده است که آنها هیچشانسی برای موفقیت در بزرگترین بازار صعودی و نزولی تاریخ، نداشته باشند. همانطور که پدر ثروتمند من اغلب میگوید: "آنچه که تو نمیدانی، تو را فقیر نگه میدارد."
۲.او خیلی احساساتی بود. در دنیای پول و سرمایهگذاری، شما باید یاد بگیرید که احساساتتان را کنترل کنید. وقتی شما در مورد آن فکر میکنید، میبینید که سه مورد از مهمترین تصمیمات مالی شما در زندگی، در زمان اوج هیجانات احساسی شما گرفته شدهاند. آن سه عبارتند از: تصمیم گیری در زمان ازدواج، تصمیم گیری در زمان خرید خانه و تصمیم گیری در زمان بچهدار شدن.
پدر من اغلب میگوید: "احساسات زیادی برابر است با هوشیاری اندک"
برای ثروتمند شدن، شما نیاز دارید که خوب و بد نتایج تصمیمگیری بلندمدت و کوتاه مدت خود را ببینید. ظاهراً گفتن آن سادهتر از انجامش است، اما کلید ثروتمند شدن همین است.
۳.او تفاوتی بین نصیحتهای یک فرد ثروتمند و یک فروشنده قائل نیست. بسیاری از مردم، نصیحتهای فرد دوم را میپذیرند. نصیحتهای فردی که در صورت موفقیت در فروش خود سود میکند، علیرقم اینکه شما ضرر کنید. به همین علت، یکی از دلایل اهمیت آموزشهای مالی این است که به شما کمک میکند تا تفاوت بین نصیحتهای خوب و نصیحتهای بد را بفهمید.
همانطور که بحرانهای اخیر نشان میدهد، مدارس ما آموزشهای بسیار مختصری در مورد مدیریت پول میدهند. میلیونها نفر از مردم در ترس زندگی میکنند به این دلیل که به صورت سنتی و قراردادی از یک سری اصول و قواعد زیر پیروی میکنند: رفتن به مدرسه، پیدا کردن یک شغل، به سختی کار کردن، پس انداز کردن، خریدن خانه، امتناع کردن از بدهی و سرمایه گذاری بلندمدت در سبد دارایی صندوقهای سرمایه گذاری که به خوبی تنوع بخشی شدهاند. خیلی از افرادی که از این نسخه مالی پیروی میکنند، شبها به راحتی نمیخوابند. آنها به برنامهای جدید احتیاج دارند.
در صورتی که انسانها قدری آموزش مالی ببینند، دیگر ممکن نیست که در این آشفتگی و پریشانی گرفتار شوند.
در پایان از شما تقاضا میشود دیدگاه خود را در مورد این مقاله و ترجمه آن در قسمت نظرات مطرح نمایید.
برای مطالعه اصل مقاله اینجا کلیک کنید.
[این مطلب توسط آقای علی امامی برای وبلاگ انجمن علمی مدیریت ارسال شده است.]
با تشکر از ترجمه ی روان تون
و
موضوع جالب و متن مفیدی که انتخاب کردید.
موفق باشید