انجمن علمی مدیریت دانشگاه شهید بهشتی

وبلاگ عمومی دانشجویان رشته مدیریت

انجمن علمی مدیریت دانشگاه شهید بهشتی

وبلاگ عمومی دانشجویان رشته مدیریت

مفاهیم سازمانی

در هزاره ی جدید :  

سازمان های یاددهنده به جای سازمان های یادگیرنده :  

 

 گفتیم که  با شروع دهه ی 90 میلادی بحث سازمان های یادگیرنده مطرح شد ، ولی در هزاره ی جدید مشخص شد که صرفا یادگیرنده بودن و دانش آفرینی  ، برای سازمان پیشرفت همه جانبه ای را فراهم نمی کند و چه بسا سازمان و افراد چنان غرق یادگیری و جمع آوری اطلاعات شوند که زمینه ی انتقال داده ها را که مهم ترین رویکرد یادگیری است ، فراموش کنند . این مقوله به مطرح شدن بحث سازمان های یاددهنده به جای سازمان های یادگیرنده انجامید . البته سازمان یادگیرنده و یاددهنده لازم و ملزوم هم اند اما در درجه اول سازمان باید یاددهنده باشد و اگر یاددهنده بود ، خود به خود یادگیرنده هم هست . مقاله زیر در شماره ی 149 مجله ی تدبیر ، با عنوان " از سازمان یادگیرنده تا سازمان یاددهنده " به چاپ رسیده است . 

   

چکیده

در دهه 80 و 90 سازمانها در رویارویی با تحولات شدید محیطی به این نتیجه رسیدند که بایستی برای مقابله با این ناملایمات به یادگیری روی آورند. اما با این تفاوت که سرعت یادگیری سازمانی بایستی سریعتر از سرعت تغییرات محیطی باشد. بنابراین، مفهوم یادگیری سازمانی مطرح و به سرعت مورداستقبال قرار گرفت. اما در هزاره جدید بسیاری از سازمانهای جهانی اعتقاد دارند که فقط سازمان یادگیرنده کافی نیست، بلکه بایستی به سازمان یاددهنده مبدل شوند. این مقاله درصدد توضیح سازمان یاددهنده است.


توسعه سازمان

در ادبیات مربوط به توسعه سازمان، حوزه دیگری که نظر اندیشمندان را به خود جلب کرده است یادگیری است. یادگیری یعنی کسب مهارتها، دانش و توانائیهایی که به تغییراتــــی نسبتاً پایدار در رفتار افراد منجر می گردد. در طول دهه گذشته سازمانهای بسیاری تلاش کرده اند که سازمان یادگیرنده باشند. به دلیل نیاز سازمانها برای انطباق با تغییرات محیطی، مفهوم سازمان یادگیرنده به طور روزافزونی شهرت پیدا کرد. یادگیری سازمانی چیزی فراتر از مجموع توان یادگیری افراد است، یعنی سازمان توانایی یادگیری خود را با خروج افراد سازمان از دست نمی دهد. یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده مفاهیم مترادفی نیستند. یادگیری سازمانی به مفهوم یادگیری افراد و گروههای درون سازمان و ســازمان یادگیرنده به معنی یادگیری سازمان به عنوان سیستمی کلی است (رهنورد، 1378، 12 - 11). به عبارت دیگر باید گفت سازمان یادگیرنده حاصل یادگیری سازمانی است. به عقیده گاروین (1993) سازمان یادگیرنده دارای توانایی ایجاد، کسب و انتقال دانش است و رفتار خود را طوری تعدیل می کند که منعکس کننده دانش و دیدگاههای جدید باشد.


در قرن بیست و یکم، یادگیری برای توسعه منابع انسانی فراتر از سطح سازمانهای یادگیرنده است. لذا سازمانهای یاددهنده پدید آمدند. برای مثال تی چی و کوهن پس از تجزیه و تحلیل برخی از شرکتهای جهانی نظیر جنرال الکتریک، پپسی، آلید سیگنال و کوکاکولا دریافتند که سازمانهای یاددهنده منسجم تر از سازمانهای یادگیرنده هستند. زیرا فراتر از این عقیده اند که اطمینان حاصل کنند، هرکسی در سازمان بایستی به طور مستمر دانشها و مهارتهای جدید را کسب کند. سازمان یاددهنــده از مدیران ارشد می خواهد که آموخته های خود را به دیگران بیاموزد.

براساس دیدگاههای نوین در مدیریت، مدیر یک مربی است. وظیفه مدیر ایجاد انگیزه و تجهیزکردن افراد معمولی است تا با شکوفا شدن توانائیهای بالقوه و پرورش آنها کارهای فوق العاده انجام گیرد و این تکامل می تواند تدریجی باشد نه ناگهانی (میرسپاسی، 1377). در سازمانهای یاددهنده، رهبران رسالت خود را در آموزش افراد جستجو می کنند، آنها آموزش می دهند، زیرا ازنظر آنان آموزش بهترین روش توسعه کارکنان و استفاده از ایده های هوشمندانه آنان در حل مسایل کسب و کارشان است. در سازمانهای یاددهنده کارکنان در رابطه با مســـایل پیش روی سازمان کسب تجربه می کنند. در سازمانها، آموزش به صورت روزانه است، آموزشهای روزانه (در رابطه با مسائل و موانعی که ممکن است در مسیر دستیابی سازمان به اهدافش ایجاد خلل کند) متفاوت از تلاشهایی است که سازمانهای یادگیرنده بر آنها تاکید داشتند و گاهی اوقات موجب بازگشت سازمان به دهه های 60 و 70 و آموزشهای اولیه روابط انسانی می گردید.


مثالهای زیادی در رابطه با نحوه اجرای این آموزشها از سوی رهبران موفق وجود دارد. بهترین نمونه جک ولش از جنرال الکتریک است. او نزدیک به 30 درصد از وقتش را به آموزش و توسعه اختصاص داد. پافشاری او همچنین موجب شد که همه رهبران جنرال الکتریک نیز به آموزش روی آورند. مثال دیگر، لاری باسایدای است او نیز از رویکردی مشابه جک ولش پیروی کرد. وقتی که تغییر شرکت را آغاز کرد، آموزش مدیران ارشد شرکت آلاید سیگنال را در رابطه با استراتژی شرکت در اولویت قرار داد و صدها روز از هر سال را به این مهم اختصاص داد. او در اولین سال از خدمتش بیش از 15 هزار کارمند این شرکت را آموزش داد. در نتیجه او به کارکنانش نشان داد که چگونه می توان برای به حرکت درآوردن کسب و کاری که در یک بازار بالغ فعالیت می کند، از ذهن خلاق استفاده اثربخش کرد.


این اقدام به شرکت کمک کرد تا بهترین عملکرد را به دست آورد. بنابراین:

هرچند که سازمان یادگیرنده برای غلبه بر تحولات محیطی می کوشد. اما تاکیدش بر فراگیری مستمر دانش و مهارتهای جدید ازطرف کارکنان، آن را از سازمان یاددهنده متمایز می سازد؛


در سازمان یاددهنده، مدیران ارشد در انتقال تجربیات و آموخته های خود به کارکنان نقش فعالی دارند؛

در مدیریت امروز مدیر یک مربی است و هدفش شکوفا کردن توانائیهای بالقوه افراد است؛

در سازمانهای یاددهنده، مهمترین مسئولیت رهبران سازمان آموزش دادناست.

استفاده از شیوه آموزش مستمر نقش مهمی در استفاده از ایده های کارکنان و مشارکت آنان برای حل مسایل کسب و کار دارد.  

نویسنده : علی قلی پور

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:20 ب.ظ

ممنونم از زحماتتون
اما احساس میکنم این مطلب و تفاوت سازمان یاد دهنده و یادگیرنده تا حدودی مبهم بیان شده.

خواهش می کنم .
تا جایی که می شده سعی کردم مطلب شفاف باشه . ولی هر جاش که به نظر شما مبهمه ذکر بفرمایید تا ایشالله تو اولین فرصت رفع ابهام بشه .

زهرا وثوقیان راد سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:10 ب.ظ

خانم کشوری ُ
خسته نباشید . دستتون هم درد نکنه .
ولی میشه انقدر مطالب تخصصی نذارید لطفا ؟؟ یکم هم مدیریت عمومی بذارید.

چشم، ولی بعضی ها اعتراض دارند که چرا همش مطالب مدیریت عمومی میذاریم !

سازه سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ

سلام سلام صد تا سلام ......
عکسش خیلی باحال بود . مرسیییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد