پل را بالا نکش، رودخانه را عمیقتر کن!
" سرباز بیمار یا زخمی را پزشکان مداوا میکنند، ولی تو پیشاپیش باید از بیمار شدن آنان جلوگیری کنی."
کورش
"باید یقین کنی هرکس به تو خدمت میکند روان شاداب و جسم سالم دارد."
کورش
نمیخواهم نگرانتان کنم! اما در زندگی روزمره، بهخصوص در کار، بیش از آنچه ادعا میشود مسائلی برای ایجاد نگرانی، تنش، فشار روانی، افسردگی و بسیاری دیگر وجود دارد که ممکن است سلامت روانی هریک از ما را به خطر اندازد. روزی را در نظر بگیرید که بهعنوان یک کارمند آغاز میکنید. درحالیکه بهشدت نگران وضعیت تحصیلی نامطلوب فرزندتان هستید به سوی محلکار خود حرکت میکنید. در یک ترافیک سنگین و پیشبینی نشده گیر میافتید. دیر به محلکارتان میرسید. هنگام ورود مدیرتان بهعلت تاخیر سرزنشتان میکند. او عذر شما را نمیپذیرد. ناراحت میشوید زیرا علت برخورد غیرمنطقی او را نمیفهمید مگر آنکه احتمال دهید مدیرتان با هواپیمای شخصی و بر فراز آسمان به محلکار خود میآید. به طرف اتاق کار خود میروید. نور و فضای اتاق کارتان را دوست ندارید. آنجا تاریک و پرازدحام است. از همکارتان دلخورید. به یک سلام غیردوستانه بسنده میکنید. هیچ انرژی مثبتی بین شما و همکارتان ردوبدل نمیشود. به سمت میز کار خود میروید. برگههایی به صورت نامرتب روی میز شماست. ذهنتان بهشدت درگیر است و احساس میکنید تمرکز کافی برای رسیدگی به آنها ندارید. شما از لحاظ روانی برای انجام کار آماده نیستید. ولی آنها باید تا آخر وقت اداری تحویل داده شوند. انگیزهای برای تحویل بهموقع آنها ندارید چرا که فکر میکنید حقوق درنظر گرفته شده برای شما با عملکرد شغلیتان متناسب نیست. با خود میگویید: «با به انجام رسانیدن این کار، تواناییهای خود را در معرض سنجش قرار داده و حس کفایت و کارآمدی شخصی را در خود تقویت میکنم.» ولی امروز به یک محرک قویتر نیاز دارید. محرک و انرژی مثبت را در جایی نمییابید. خود را مجبور به انجام کار میکنید. در حین انجام کار به چند تماس از جانب مشتری پاسخ میدهید. یکی از آنها بهعلت درخواست غیرمنطقی خود، باعث ایجاد فشارروانی مضاعف در شما میشود. آخرِ وقت برگههای کاری را به مدیر خود تحویل میدهید. از کاری که انجام دادهاید بههیچعنوان احساس رضایت نمیکنید چرا که میدانید در صورت داشتن شرایط روانی مطلوب، کار را بهنحو بهتر و موثرتری انجام میدادید. کار کردن از روی وظیفه و نه عشق شما را خشنود نمیکند. مدیرتان نگاهی به برگههای شما میاندازد و بهشدت عصبانی میشود. او برگهها را به شما برگردانده و میگوید: «از شناگرانی که فقط سعی میکنند سر خود را بالای آب نگه دارند، متنفرم!» مدیر شما اعتقاد دارد: «هنر خوب کارکردن چیزی فراتر از صرفاً کار کردن در مجموعهای خاص از موقعیتهاست.»
***
اکنون سوال این است: مقصر کیست؟ کارمند؟ یا مدیر؟ جان داک میگوید: «هیچکس همچون جزیره و تنها نیست، هر فرد قطعهای از یک قاره است، قطعهای از یک اصل. اگر ابرها از روی دریاها کنار روند، اروپا خیلی کوچک خواهد بود، همچون دماغهای بلند. مرگ هرکسی از من میکاهد، چون خود را درگیر بشریت میبینم...».
پس هیچ مدیری از کارمند و هیچ کارمندی از مدیر خود جدا نیست. سلامت و پویایی یک سازمان، از سلامت روانی اشخاصی که آن سازمان را تشکیل میدهند بهوجود میآید و سلامت روانی کارمندان نیز بههمان ترتیب تابعی از فضای روانی سالم سازمانی است که در آن کار میکنند. هنگامی که سازمان در کارکرد مناسب خود دچار نارسایی میشود، سرکوفتزدن به کارمندان امری رایج است. جالب این است که نتیجه آن کمکی به حل مشکل نمیکند. اما راه دیگری هم هست: سازمان را بهگونهای تغییر دهیم که افرادی با کارکرد مناسب را جذب کرده و نگه دارد تا در نهایت سازمانی با کارکرد سالم پدید آوریم.
سازمان با کارکرد سالم سازمانی است که به نیازهای کارمندان نیز توجه خواهد کرد و نه صرفاً به نیازهای بازار. سلامت جسمانی و روانی کارکنان آن بههماناندازه مورد توجه و علاقه مدیریت قرار میگیرد که تولید و بهرهوری مورد تاکید است. یک سازمان سالم به کارمندان کمک میکند تا احساس خوبی در مورد خودشان داشته باشند و کار را به نحو موثرتری انجام دهند. از تمام کارمندان خود حمایت میکند و به حقوق اجتماعی و قانونی آنها اهمیت میدهد. چنین سازمانی نیازهای بازار را نیز به خوبی برآورده خواهد کرد.
بنابراین این باور را در خود تقویت کنیم که هنر خوب مدیریت کردن نیز چیزی فراتر از صرفاً پاسخگویی به نیازهای شغلی سازمان است. برای به وجود آوردن یک کسبوکار آرمانی، کارامدترین راه آن است که سازمان سالمتری را فراهم آوریم که هم نیازهای جسمی و روانی کارمندان را برآورده کند و هم به نیازهای مشتریان توجه داشته باشد. فراموش نکنیم که کارمندان سالم میتوانند مشتریان راضی بیافرینند.
در این مقاله سعی شده است تا به صورت مختصر روشهایی برای ایجاد و حفظ سلامت روان یک سازمان (کارمندان، مدیران) بیان شود. این روشها در چهار بعدِ آموزش، سازگاری شغلی، حمایت مداوم، فرهنگ مثبت کاری ذکر خواهد شد.
چگونه مراقب سلامت روانی سازمان باشیم
آموزش: آگاهی درباره افسردگی، استرس و سایر مسائلی که سلامت روان ما را بهخطر میاندازند باعث میشود که بهسرعت نشانههای بیماری را شناسایی کنیم. سپس، با تشخیص بههنگام بیماری در جهت پیشگیری و یا درمان آن گام برداریم. این آگاهی به ما کمک میکند همکاران و یا کارمندانی که دچار هر کدام از این بیماریها هستند را شناخته و با آنها برخورد مناسبی داشته باشیم.
برای مثال، خانم الف که به مدت پانزده سال در یک شرکت دولتی مشغول به کار بود، در چند ماه گذشته با چاقی ناگهانی مواجه شد. به طوریکه خود به وحشت افتاد و با اصرار همکاران به یک پزشک تغذیه مراجعه کرد. اما با گذشت چندین ماه خانم الف نتوانست جلوی افزایش بیرویه وزن خود را بگیرد. او میگفت:« تلاش من برای جلوگیری از افزایش وزن بیهوده است.»
درواقع، او تلاشی نمیکرد. نگاهی به پرونده عملکرد شغلی خانم الف انداختیم. ایشان در ماههای گذشته بیش از بیست ساعت تاخیر داشته و گزارشهای ماهانه خود را تقریباً اواسط ماه بعد آماده کرده بود. در گزارشها که دقیق شدیم دریافتیم آنها کاملاً بیدقت نوشته شده بودند. پرونده عملکرد ایشان را با سال گذشته مقایسه کردیم. تغییر فاحشی به چشم میخورد. ایشان از یک کارمند با عملکرد خوب به کارمندی با عملکرد ضعیف تبدیل شده بود. افزایش وزن علاوه برآنکه سبب سستی و کندی فعالیتهای جسمانی او شده بود، احساس اعتماد به نفس او را نیز آنچنان مختل کرده بود که دیگر حاضر به شرکت در جلسات خارج از سازمان نمیشد. در ارتباط با مشتریان و سایر همکاران خود با پرخاشگری رفتار میکرد. بنابراین در روابط میانفردی خود دچار مشکل شده بود. همکاران با خود میگفتند: «خانم الف به یکباره دیوانه شده!» و از او دوری میکردند.
حال اگر خانم الف یا هرکدام از همکاران و یا مدیرش، از نشانههای بیماری افسردگی مطلع بودند، قطعاً او به جای مراجعه به پزشک تغذیه به یک روانشناس مراجعه میکرد. همینطور همکاران میدانستند خانم الف دچار یک پریشانی (بحران) در سلامت روان است و میتوانند به جای دوری، با شیوههای مناسب به ایشان در جهت درمان کمک کنند. خانم الف میتوانست با عملکرد موثرتری به کار خود ادامه دهد و موجبات ارتقای خود و سازمانش را فراهم آورد. به یقین این آگاهی، زندگیای با اندام و روانی مناسب به او هدیه میداد.
در زیر راهکارهایی برای آگاهی و آموزش در سازمان پیشنهاد میکنیم:
· یک روانشناس یا متخصص به محلکار خود دعوت کنید. از او بخواهید راجع به نشانههای اولیه بیماریهای روانی صحبت کرده و راههای مختلف برای پیشگیری از بروز این بیماریها و شیوه درمان را یاد بدهد.
· یک دوره تخصصی یا کارآگاه آموزشی برگزار کنید تا به کارمندان خود آموزش دهید که چگونه میتوانند با سایر همکاران خود ارتباط موثر برقرار کرده و روابط میانفردی محکمی ایجاد کنند. به آنها یاد داده شود که برنامه کاری خود را بهگونهای طرحریزی کنند که بتوانند انرژی خود را حفظ کرده و به طور موثری با ضعفها و نارساییها مقابله کنند تا در محیط کار احساس آرامش بیشتری داشته باشند.
· کارمندان را به خواندن مجلات و مقالات و کتابهایی در زمینه مدیریت استرس و راههای مقابله با آن، تشویق کنید.
سازگاری شغلی: شغل مناسب، شغلی است که با مهارتها، علایق و اهداف ما همخوانی دارد. اگر خوششانس باشیم و چنین شغلی بیابیم آن وقت کار خود را بهخوبی انجام میدهیم، به وظایف کاری خود همیشه علاقهمند هستیم، در شغل انتخابی خود بهمدت طولانی باقی میمانیم و از همه مهمتر هر روز از رفتن به سر کار خود لذت میبریم.
داشتن شغلی سازگار با مهارتها و علایق هر فرد مستلزم آن است که بتوانیم شناخت مناسبی از خود و علایق، هیجانات و اهدافمان داشته باشیم.
برای مثال، آقای ب خود را فردی پرتحرک و فعال، هیجانخواه، رقابتطلب، با احساسِ نیازی بالا به پیشرفت ارزیابی میکند. او از انجام فعالیتهایی که نیاز به جنبوجوش بدنی ندارند، بهشدت بیزار است و انجام چنین فعالیتهایی بهسرعت او را از لحاظ روانی خسته میکند. حضور در مکانهای آرام، حوصله او را سر میبرد. او مایل است کارهای متفاوتی انجام داده و به ثمر برساند. او به مشاغلی علاقمند است که سریع و بهطور واضح در خصوص کیفیت عملکردش، بازخورد میدهد. و در آخر او میخواهد در مقایسه با دیگران، برنده باشد.
با درنظرگرفتن ویژگیهای آقای ب، به نظر شما چه شغلی برای او مناسب است؟ بازیکن یک تیم فوتبال و شرکت در مسابقات؟ یا ماهیگیری در کنار یک رودخانه آرام؟ به آقای ب فقط یک توصیه میشود: «از ماهیگیری بپرهیزید و به خود و ماهیها اجازه دهید خوشبخت بمانید.» چرا که بیشتر زمانِ مفید هر فرد طی یک روز، در رابطه با شغلش صرف میشود. فرق میان شغلی که شما به دنبالش بودید و شغلی که صرفاً به خاطر اجبار به آن مشغولید، میتواند همان اختلاف میان زندگی رضایتبخش و کامروا یا زندگی شاق و خفتباری باشد که باعث از بینرفتن شادکامی و سلامت روان شما میشود.
راهکارهای زیر را برای سازگارسازی شغلی پیشنهاد میکنیم:
· از یک مشاور حرفهای برای انتخاب شغلی متناسب با خصوصیات فردی خود کمک بگیرید.
· نیازهای شغلی خود را بشناسید و نسبت به تواناییهای خود آگاه باشید. این کار به شما کمک میکند تا اطمینان یابید در هنگام مواجهه با آن نیازها، تواناییهای لازم برای تامین آنها را دارید.
· مهارتهای خود را بهروز نگه دارید تا اگر تغییرات ناگهانی و جدید در کار پیش آمد، بتوانید خود را با تغییرات سازگار کنید و کار را بهخوبی قبل انجام داده و به آن ادامه دهید.
· محیطکاری را با نیازهای منحصربهفردِ روانی و جسمانی خود منطبق کنید. فضای کاری را به گونهای بسازید که استرسهای ناخواسته و ناشی از محیط کار را به حداقل برساند و از آسیب فیزیکی جلوگیری کند تا سلامت روان شما تامین شود.
پشتیبانی مداوم: وجود افراد پشتیبان در محل کار که میتوانیم با آنها بهراحتی صحبت کنیم، به ما کمک میکند که با این افراد ارتباط دوستانه و راحتی داشته باشیم و بتوانیم آسودهخاطر با آنها درباره نگرانیهایمان صحبت کنیم و در مواقع نیاز، تمام راههای مختلف برای انجام دادن کارمان را امتحان کنیم.
برای مثال، خانم ج دانشجو است. او درگیر امتحانات آخر ترم خود است. زمان بسیاری از وقت او صرف کار میشود. اما اکنون به زمان بیشتری برای درس خواندن نیاز دارد. اضطراب اجتنابناپذیر امتحانات و زمان کم از یک طرف و درگیر شدن با مسائل مربوط به کار از طرف دیگر، فشار روانی زیادی در او ایجاد میکند. توام شدن (تداخل) مسائل کاری و شخصی، او را با مشکلاتی هم در محیطکار و هم در زندگی شخصی مواجه کرده است. عملکرد تحصیلی و شغلی و سلامت روان او بهشدت در معرض خطر قرار دارد. او به چند راهحل مختلف فکر میکند. بهترین راهحل از نظر او این است که به هر دو کار بهطور همزمان بپردازد بهگونهای که نه عملکرد شغلی او تحتتاثیر مسائل خارج از سازمان قرار گرفته و افت کند و نه عملکرد تحصیلی او. تا بدینترتیب، بتواند از سلامت روان خود نیز مراقبت کند. او نباید فراموش کند این راه حل تحقق نمییابد مگر آنکه شانس برخورداری از یک مدیر پشتیبان را داشته باشد.
راهکارهای پیشنهادی در این بخش به قرار زیر است:
· هنگامی که در محل کار احساس نیاز به کمک میکنید از درخواست آن، نهراسید.
· اگر در تنظیم وظایف در کار و زندگی شخصی به مشکل برخوردید، بهدنبال راهحل منطقی بگردید. مثلاً اگر میتوانید، درخواست ساعت کاری انعطافپذیر داشته باشید تا بتوانید در محیط کار و خانواده به سازگاری مجدد برسید.
· اگر میبینید که انجام یکسری از وظایف کاری برایتان سخت است، درخواست آموزش بیشتر کنید. یا تا زمانی که بر کار خود مسلط شوید از فردی که بهنظر میرسد تجربه بیشتری دارد، کمک بخواهید.
· اگر بهمدت طولانی از کار به دلیل بازگرداندن سلامت روانی خود فاصله گرفتهاید. با مدیرتان صحبت کنید و از او بخواهید که برنامه کاری شما را طوری تنظیم کند که برای بازگشت مجدد به کار آماده شوید. برای مثال، از او بخواهید اجازه دهد که کار خود را بهصورت پاره وقت شروع کرده و بهتدریج ساعت کاری شما افزایش یابد تا زمانی که شما بتوانید دوباره به برنامه زمانی اصلی برگردید.
فرهنگ کاری مثبت: برای اینکه از سلامت روانی خوبی در محیط کار برخوردار باشیم، نیاز به یک محیط کاری مثبت داریم که استرسهای بیدلیل و ناخواسته ناشی از محیط کار را به حداقل برساند، بهوجود تنوع در کار اهمیت بدهد و روابط دوستانه، احترام متقابل و انعطافپذیری را تشویق و در محیط کار اشاعه دهد.
راهکارهایی که به شما برای ساختن فرهنگ کاری مثبت کمک میکند، به قرار زیر است:
· با تمامی همکاران خود در هر سطح از سازمان که هستند، راحت و دوستانه رفتار کنید.
· همیشه بهیاد داشته باشید که افراد مختلف، نیازهای متفاوتی دارند. بنابراین، سعی کنید با افرادی که فکر میکنید دچار مشکلاتی در سلامت روان هستند، با حساسیت و دقت بیشتری برخورد کنید.
· نسبت به کاری که انجام میدهید همیشه احساس غرور کنید. به یاد داشته باشید که شغل هرکسی مهم است و نقش هرکس با اهمیت، معنادار و قابل تقدیر است.
آیا کاربرد راهکارهای پیشنهادی در این مقاله برای حفظ سلامت روانی افراد و یا پدیدآوردن سازمانی با کارکرد سالم به نظرتان سخت و یا غیرقابل اجرا بود؟ فراموش نکنیم که ما میتوانیم قبل از بروز یک بحران، راههایی برای جلوگیری از آن بهکار گیریم. پس بهتر آنست که از همان ابتدا رودخانهای عمیقتر ساخته باشیم که با بحرانی مواجه نشده و مجبور به بالاتر بردن پل نشویم.
آیا اجرای راهکارهای پیشنهاد شده در این مقاله برای داشتن سازمانی سالم کافیست؟ قطعاً خیر. دلایل زیادی وجود دارند که یک سازمان دارای محیطی سالم با افرادی سالم باشد. در این مقاله کوتاه قصد داشتیم تا اهمیت توجه به این مسئله را برای خوانندگان روشن کنیم. از آنجایی که رکن اصلی هر سازمان، انسان است و مشخصه اصلی او پیچیدگی به حساب میآید، هیچ نسخه از پیش تعیینشده و مشخصی برای این مسئله وجود ندارد. عبارت معروفی در این زمینه وجود دارد: «کفشی که به پای شما اندازه است، ممکن است به پای دیگری تنگ باشد.» هرچند همه ما به کفش نیاز داریم. اما یک کفش استاندارد و مطابق با اندازه پای خود. بنابراین خوب است برای داشتن سازمانی سالم علاوه بر توجه به این مسئله از متخصصان این امور برای طرحریزی آن کمک بگیریم.
پیشنهاد نگارنده
یکی از راههای درک ضرورت توجه به سلامت روان در سازمان، مطالعه و پیگیری پژوهشهایی است که در این زمینه به انجام رسیده است. مدت کوتاهی از زمان مطالعه خود را به این موضوع اختصاص دهید. به خوانندگان و علاقهمندان به ایجاد و حفظ سلامت روانی سازمان، خواندن مقاله «هزینه فایده کارکنان شاداب»، نوشته مایلز وایت، توصیه میشود.
" سرباز بیمار یا زخمی را پزشکان مداوا میکنند، ولی تو پیشاپیش باید از بیمار شدن آنان جلوگیری کنی."
کورش
"باید یقین کنی هرکس به تو خدمت میکند روان شاداب و جسم سالم دارد."
کورش
نویسنده : سارا لطیفی
خوب
نوشته ی فوق العاده جالبی بود
ممنونم