انجمن علمی مدیریت دانشگاه شهید بهشتی

وبلاگ عمومی دانشجویان رشته مدیریت

انجمن علمی مدیریت دانشگاه شهید بهشتی

وبلاگ عمومی دانشجویان رشته مدیریت

به قاب بزرگتری چشم بدوزید

در بعد از ظهر اکتبر ۱۹۶۸، گروهی از تماشاچیان هنوز برای دیدن آخرین دونده مسابقات ماراتون المپیک، در ورزشگاه مکزیکوسیتی مانده بودند.

مدتی گذشت و همه به خیال این‌که او دست از دویدن برداشته است، در حال متفرق شدن بودند که صدای بلندگوی ورزشگاه همه را به خود آورد. آخرین دونده هنوز مشغول دویدن در دور ۲۶ مایلی بود. بله، او کسی نبود جز جان استفان آکواری از تانزانیا. همین‌طور که او به دروازه ورزشگاه نزدیک می‌شد، تماشاچیان متوجه بانداژ پای خونین وی شدند. مشخص بود که جان در طول مسیر افتاده و زخمی شده است. اما جالب بود که دست از دویدن برنداشته بود. همه از جای خود برخاستند و تا رسیدن او تا خط پایان برایش کف زدند.

همان‌طور که آکواری لنگان لنگان خود را به خط پایان می‌رساند، یکی از خبرنگاران از او پرسید، چرا با وجود جراحت  ونبود هیچ شانسی برای بردن مدال، مسابقه را ترک نکردی؟ او پاسخ داد: «کشورمن، مرا فقط برای شروع کردن مسابقه به مکزیکوسیتی نفرستاد، بلکه مرا فرستاد تا مسابقه را به پایان ببرم.»

بخشی از کتاب به سوی طلا نوشته جان سی مکسول  

گاهی شرایطی برایمان ایجاد می‌شود تا برای خود و محیط پیرامونمان کمی مفیدتر باشیم. براستی چه میزان از این شرایط در مسیر درست استفاده کرده‌ایم و مسیر را تا پایان طی کرده‌ایم؟

بیاییم و فقط در مسابقه شرکت نکنیم. بلکه آن را به پایان ببریم.

نظرات 5 + ارسال نظر
نغمه غفوری پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ب.ظ

مطلب بسیار زیبایی بود

متشکرم

الهه احسنی ایروانی جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ق.ظ

خیلی قشنگ بود.وقتی بخوای چیزیو ثابت کنی تا پایان انجامش بده,اونوقت طرف مقابلت باور میکنه
موفق باشید

مهدی حسین پناه جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:01 ب.ظ http://http:/

آفرین علی جان
20

فهیمه چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ب.ظ

جالب بود.این خیلی خوبه که بعضی از نوشته های کوچیک ادمو ساعت ها به فکر واداره!!

باز هم منتظر متن های تاثیر گذارتون هستیم

از همین جا از همه دوستان دعوت می کنیم درصورتی که آن ها هم مطالب خواندنی و علمی در اختیار دارند برای انتشار در وبلاگ انجمن علمی مدیریت مطالب خود را به ایمیل انجمن ارسال کنند.

[ بدون نام ] دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:23 ق.ظ

خوب بود ولی من معتقدم هم باید شروع کرد برای اول بودن ...اگه به اول بودن فکر کنی حتما به پایان نیز می رسی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد