انجمن علمی مدیریت دانشگاه شهید بهشتی

وبلاگ عمومی دانشجویان رشته مدیریت

انجمن علمی مدیریت دانشگاه شهید بهشتی

وبلاگ عمومی دانشجویان رشته مدیریت

بروکراسی از دیدگاه جامعه‌شناسان

۱ 

می‌گویند آلمانِ بعد از جنگِ جهانی دوم را بروکراسی‌اش نجات داد و ایران اداری پس از مشروطه را هم همان بروکراسی به قهقرا می‌برد... 

۲ 

همیشه از دید مدیریتی به پدیده‌ی بروکراسی نگاهیده‌ایم(نگاهیده‌ایم٬ همان شکل متفرعنانه‌ی نگاه کرده‌ایم می‌باشد!). شاید برای‌تان جالب باشد یک‌بار این پدیده را از دیدگاه یک عالم جامعه‌شناس بخوانید. 

۳ 

  

(۳) یک درد دل است. می‌توانید نخوانیدش.  

بگویم خدا چه کارش کند کسی که علوم انسانی را این‌قدر تخصصی کرد و ما را به چنین رنجی واداشت که تکه‌وپاره بشویم و  گاهی حتا زبان هم‌دیگر را هم نفهمیم...   

۴  

متن ذیل را جناب آقای شهریار زرشناس نوشته‌اند و اگرچه شاید کمی سخت‌خوان باشد٬ تحمل‌ش کنید. عوض‌ش کوتاه است!

بوروکراسی را به دیوان‌سالاری یا دستگاه عریض و طویل اداری که مبتنی بر نظام تقسیم کار بر پایه‌ی تخصص و سلسله مراتب و عقلانیت مدرن است، تعریف کرده‌اند. این کلمه از ریشه‌ی لاتینی گرفته شده است. در قرن هیجدهم یکی از دولتمردان فرانسوی آن را به صورت به کار برد. یک قرن بعد، این کلمه وارد زبان آلمانی شد و تدریجاً در زبان انگلیسی نیز رواج یافت. “بالزاک” رمان‌نویس فرانسوی در داستان “کارمندان” بوروکراسی را قدرتی هیولایی نامید که به دست جماعت کوتوله‌ها اداره می‌شود. “گاتاناموسکا” جامعه‌شناس ایتالیایی، دولت مدرن را اساساً یک دولت بوروکراتیک می‌نامد که اقلیتی بر آن حاکم است. “کارل مارکس” بوروکراسی را عاملی برای “الینه” (از خود بیگانه کردن) گروه‌های انسانی در جامعه‌‌ی مدرن می‌دانست. اما مبنایی‌ترین بررسی در خصوص بوروکراسی را “ماکس وبر” جامعه‌شناس آلمانی انجام داده است. وبر، بوروکراسی را نمود “سازماندهی عقلانی کار” در عصر مدرن می‌داند. او ویژگی‌های بوروکراسی را این‌چنین بر می‌شمرد: وجود دستگاه اداری حقوق‌بگیر، نقش و وظیفه‌ی معین برای هر یک از کارکنان دستگاه، اهمیت و قدرت مقام و نصب به جای فرد، نگهداری سازمان یافته‌ی اسناد و مدارک.

در واقع بوروکراسی، ساختار پیچیده و بعضاً عریض و طویلی است که حول محور عقل‌گرایی، ابزاری محاسبه‌گر، مدرن و سامان‌یافته است و در واقع قدرت دولت و حکومت را در حوزه‌های اداری و سازماندهی سیاسی و اقتصادی و برنامه‌ریزی فرهنگی متبلور می‌سازد. بوروکراسی همان هیولایی است که “بالزاک” از آن نام می‌برد و “هربرت مارکوز” (متفکر معاصر آلمانی) معتقد است که قدرت توتالیتاریستی بوروکراسی مدرن، آزادی‌ها و حقوق فردی را در معنای انسانی آن از بین برده است. بوروکراسی دستگاه عریض و طویل و نیرومندی است که بر فرد حکومت می‌کند و چون ماهیت سازمانی و ساختاری و تقسیم کاری دارد، افراد را تابع منطق و نظم خود کرده و به مهره‌هایی در یک مجموعه‌ی ماشینی تبدیل می‌کند. عقلی که بوروکراسی را اداره می‌کند، عقل ابزاری مدرن است و روحی خشک و مبتنی بر نظمی ماشینی دارد. آدمی در ساختار بوروکراسی تدریجاً هویت انسانی خود را از دست می‌دهد و جنبه‌ی شیئی و ماشینی و ابزاری پیدا می‌کند.

بوروکراسی به دلیل اداره شدن توسط عقل ابزاری مدرن، ماهیتی از خودبیگانه کننده و لذا شیئی‌وار پیدا می‌کند. بوروکراسی، استعدادها و شخصیت افراد را قالب‌ریزی می‌کند و بخش عمده‌ای از خلاقیت‌های آنان را می‌سوزاند و می‌خشکاند. بوروکراسی در واقع چهره‌ی اداری تکنوکراسی یا نظام تکنیک است و به همان میزان انعطاف‌ناپذیر و خشک و مبتنی بر انضباط غیرخلاق پادگانی است. بوروکراسی به دلیل پیچیده و عریض و طویل بودن به شدت کارهای مراجعین را کُند می‌کند و قابلیت فساپذیری بسیاری دارد، به گونه‌ای که می‌توان گفت عقل سودمحور ابزاری مدرن خواسته یا ناخواسته افرادی را تربیت می‌کند که در سیستم عریض و طویل و فاقد نظارت بوروکراتیک از قابلیت فسادپذیری بسیار بالایی برخوردارند. بوروکراسی ساختاری مدرن است که از حدود قرون هفده و هجده پدید آمده است و ذاتیِ نظام مدرن است. “جوبرگ” جامعه‌شناس آمریکایی معتقد است بوروکراسی، وسیله‌ای است که توسط آن، طبقه‌ی مرفه و سرمایه‌دار از وضع خوب خود در مقابل طبقات پایین جامعه مراقبت و محافظت می‌کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد